هدف یادگیری و آموزش کمک به طبیعت در حد اعلا برای گسترش قدرت‌های متنوع است.

یادگیری یک فرصت است، نه چیزی بیشتر، همه‌چیز به این بستگی داره که چه پیشرفت‌هایی با آن ساخته شده و چه استفاده‌هایی از آن می‌شود.

یادگیری باعث می‌شه یک مرد در آسیب رسوندن به دنیا تواناتر باشه، یک لات آموزش دیده بسیار خطرناک‌تر از یک نادان است.

اگه چیزهایی که یادگرفتی رو با شخصیت بالا و با ایده‌آل‌گرایی ترکیبش کنی به یه مرد موفق تبدیل می‌شی.

یک مرد موفق به دنبال ساختن دنیایی بهتر اول برای خودش و بعدا برای دیگران است، اون میدونه که هدف یادگیری به دست آوردن قدرت مقابله برای غلبه بر مشکلاته.

مادامی که یه مرد از زندگی‌اش خشنود و خوشحاله و گستره‌ی دیدش رو هر روز وسیع‌تر می‌کنه قدرت می‌گیره.

ترتیب درست یادگیری اول، اون چیزیه که ضروری است، دوم، اون چیزیه که سودمند است.

اگه در یادگیری‌ات تلاش بیشتری کنی روزبه روز قدرت و استحکام بیشتری در یادگیری خواهی داشت.

کار کم منجر به به دست آوردن کم می‌شود به همین خاطره که خوش‌بختی یک مرد مرتبط با دردها و سختی‌هایی است که متحمل شده.

ولی کار به تنهایی بهره‌ای نخواهد کرد مگر اینکه کامل و هوشمندانه هدایت بشود به طوری که کار گمراهانه، هرچه‌قدر هم که صادقانه و با نیات خیر باشه به نیستی ختم خواهد شد

اینکه یه دانش‌آموز از آموزش خودش چه بهره‌ای می‌بره، بستگی به این داره که چه انرژی‌ای در اون راه می‌گذاره.

اولین ضرور این است که دانش‌آموز دارای گرایش ذهنی درستی باشه، این گرایش از نوع جرئت ذهنی و از نوع خواستن است و هدف او فهم مطلب است نه فقط خواندن یک کتاب.

اگه کتابی که می‌خونه کتاب درستی باشه و او قدرت ذهنی لازم رو داشته باشه می‌تونه بر مطالب چیره بشه.

دانش‌آموز هوشمند هیچ دیدگاهی رو کورکورانه قبول نمی‌کنه، فقط وقتی اون رو قبول می‌کنه که ببینه درسته و از امتحان خودش سربلند بیرون بیاد.

او باید اعتماد به نفس (اطمینان از قدرتش برای چیره شده بر مطلب) و یک عزم جدی برای چیره شده بر آن داشته باشه

دانش‌آموز باید تمایز بین خواندن و فهمیدن رو درک کنه و بدونه که خواندن به تنهایی، هر چه قدر هم که به حافظه سپرده شود، قدرت یا فرزانگی به همراه نخواهد داد.

شکی نیست که هر کس بعضی اوقات صرفا کلمات و اصطلاحاتی را می‌خواند بدون اینکه متوجه‌شون بشه، و بتونه اون رو بازخوانی کنه، این خواندن بدتر از نخواندن است و باعث آسیب ذهنی می‌شود.

هر موقع که دیدیم که داریم این کار رو می‌کنیم باید خودمان رو بیدار کنیم، یه تلاشی برای برگردوندن تمرکز و پافشاری برای یادگیری‌ بکنیم.

اگر به هر دلیلی نمی‌تونیم این کار رو بکنیم، بهتره که کتاب رو ببندیم، چند تا ورزش یا تفریح بکنیم یا بالاخره یه کار دیگه بکنیم.

شاید خودمان رو گول بزنیم که داریم مغزمون رو تغزیه می‌کنیم، ولی چیزی که به ما قدرت می‌ده اون چیزیه که درک شده نه اون چیزی که خونده شده و یا به حافظه سپرده شده.

ابهام‌دار بودن اندیشه نه‌تنها مانع درک درست مطلب می‌شه بلکه ممکن است باعث فساد آن بشود

دانش‌آموز باید تصمیم بگیرد که هیچ وقت نباید با اندیشه نیمه‌پخته، غیرمطمئن و مبهم خشنود بشه.

دانش‌آموزانی که نمی‌تونند عادت شکل‌دادن اندیشه‌ی دقیق رو در خودشون شکل بدهند بهتره به جای تحصیل، کار بکنند.